این امور از مسائل جاهلیت هست، و چیزى بنام روزهاى بد و یا ساعات بد و یا اشخاص نحس، و یا از این قبیل مسائل در اسلام وجود ندارد، مثلا در فرهنگ غربى عدد شماره 13 نحس هست، و اگر تاریخ 13 میلادى روز جمعه بگیرد آنروز را نحس میداننددر مورد نحس بودن عدد 13 از دید غربیها به رغم اینکه میگویند این خرافه از اینکه سیزدهمین نفر از حواریون به حضرت عیسی (ع) خیانت کرد به وجود آمده، اما به نظر میاد این خرافه در جنگهایی که بین مسلمانان آن زمان و اروپاییها در قرنها پیش صورت گرفته همراه با خیلی از علوم و فناوریهایی که به غرب منتقل شد، منتقل شده باشد هیچ عددی نحس نیست ، خداوند هیچ عددی را نحس قرار نداده است. نحسی و نامبارکی از ما و اعمال ماست. خطاهای خودمون رو به گردن روز و عدد و... نگذاریم و واقع بین باشیم .
نقل قول : در این مطلب به نمونه هایی از اعجازهای عددی و ریاضی قرآن اشاره شده است. در مورد عدد 13 هم نمونه های شگفت انگیزی برگرفته از تحقیقات عبدالدائم الکهیل رو اینجا قرار دارد:
در اولین و آخرین سوره قرآن:.
تعداد آیات اولین سوره (فاتحه) 7 و تعداد آیات آخرین سوره (ناس) 6 میباشد که مجموع این 2 عدد 13 میشود: 7 + 6 = 13.
تعداد کلمات اولین سوره (فاتحه) 31 و تعداد آیات آخرین سوره (ناس) 21 کلمه است، که مجموع این 2 عدد نیزمضربی از 13 است
31+ 21 = 52 = 13 × 4
آخرین آیه قرآن (مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ) 13 حرف دارد.
با حروف مقطعه:.
اولین سورهای که با حروف مقطعه آغاز شده است سوره بقره ( الم) و آخرین آن سوره قلم که با (ن) آغاز شده است. عجیب اینکه تعداد آیات سوره بقره 286 است که مضربی از 13 میباشد: 286 = 13 × 22
تعداد آیات سوره قلم 52 است که باز هم مضربی از 13 است:
52 = 13 × 4
جالبتر آنکه مجموع آیات این 2 سوره نیز مضربی از 13 است:.
286 + 52 = 338 = 13 × 13 × 2
29 سوره با حروف مقطعه آغاز شده اند که اگر تعداد آیات این سورهها را با هم جمع کنیم عدد 2743 بدست میآید که این عدد نیز بر13 بخشپذیر است (مضربی از 13 است): 2743 = 13 × 211
تعداد حروف پس از حروف مقطعه در آیات دارای حروف مقطعه 78 است که 78 نیز مضربی از 13 میباشد.
اگرتاریخ سه واقعه اصلی زندگی پیامبررا محاسبه کنیم:
بعثت: 40 سالگی
هجرت: 53 سالگی
وفات : 63 سالگی
و این اعداد را با هم جمع کنیم عدد حاصل مضربی از 13 خواهد بود: 40 + 53 + 63 = 156 = 13 × 12
منبع: ahangfa.com
بقیه در ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...یک زائر ایرانی در رفتاری وقیحانه و غیراخلاقی، گوشهای از پرده خانه کعبه را به نیت تبرک با چاقو برید. این زائر ایرانی ساعت ۲:۳۰ بامداد روز گذشته در حال بریدن گوشهای از پرده خانه کعبه بود که به دست ماموران حرم مسجد الحرام بازداشت شد.
لازم به ذکر است هرگونه آسیب رساندن به خانه کعبه جرم محسوب میشود.
از سوی دیگر گفتنی است درتاریخ ٢٩/٢/١٣٨٨ یک زائر ایرانی به اتهام تلصیق در مسجدالحرام دستگیر شد.
این زائر در حال رسیدن به حجرالاسود به قصد تبرک جستن بود که ماموران اطراف کعبه او را دستگیر می کنند وی هم اینک در بازداشت موقت بسر می برد اینکه این زائر عضو کدام کاروان می باشد و از چه استانی اعزام شده است خبری دریافت نشده است این زائر، چهارمین نفری است که به اتهام تلصیق بازداشت می شود تلصیق یا تماس مرد با زن به نیت ارضای جنسی است و ماموران سعودی بواسطه این گونه عمل های زشت و شنیع برخی زائران را در حرمین دستگیر می کنند.
تا زمانیکه اینگونه اعمال خرافی در جامعه وجود داشته باشد چگونه توقع داشته باشیم که رشد و ترقی در ابعاد اجتماعی و زندگی روزمره اتفاق بیفتد کسانی که در راه ترویج فرهنگ خرافه در حال تلاش و کوشش هستند گناه و بدبختی عاملین و مرتکبین این اعمال را به دوش خواهند کشید.
استفاده از دست بند و آویز برای حصول شفا و دفع بلا
ارشاد باری تعالی است: ﴿قُلْ أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِی اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیاللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُون﴾ [زمر: 38[ترجمه: بگو: نظر شما چیست. آیا کسانی را که بجز الله می خوانید اگر خداوند بخواهد به من آسیبی برساند آنها خواهند توانست آنرا رفع بکنند؟! یا اینکه اگر خداوند مرا در رحمت خویش در آورد، آنها می توانند جلوی رحمت خدا را بگیرند؟! بگو: الله مرا کافی است و بر او بایدمتوکلان، توکل بکنند.
عن عمران بن حصین -رضی الله عنه- أنّ النَّبی -صلى الله علیه وسلم- رأى رجلاً فی یده حَلْقَةٌ مِنْ صُفْرٍ فَقَال:َ«مَا هَذِهِ؟» قَالَ: مِنَ الْوَاهِنَةِ, فقَالَ: «انزعها فإنَّهَا لا تَزِیدُکَ إِلا وَهْنًا فَإِنَّکَ لَوْ مُتَّ وَهِیَ عَلَیْکَ مَا أَفْلَحْتَ أَبَدًا››. رواه احمد بسند لابأس به.ترجمه: رسول الله -صلی الله علیه وسلم- انگشتری در دست مردی دید. پرسید: این چیست؟ مرد گفت: این برای واهنه است(یعنی بیماری ناتوانی جسم) رسول الله -صلی الله علیه وسلم- فرمود: آنرا در بیار زیرا فایده ای جز اینکه ناتوانی تو را افزایش می دهد، نخواهد داشت. و افزود که اگر در حالی بمیری که آنراپوشیده ای، هرگز رستگار نخواهی شد.
وله عن عقبة بن عامر مرفوعاً ‹‹مَنْ تَعَلَّقَ تَمِیمَةً فَلا أَتَمَّ اللَّهُ لَهُ وَمَنْ تَعَلَّقَ وَدَعَةً فَلا وَدَعَ اللَّهُ لَهُ››. وفی روایة:‹‹من تعلَّق تمَیمة فَقد أشرَک››.ترجمه: رسول الله -صلی الله علیه وسلم- فرمود: کسیکه تمیمة شفا به گردن بیاویزد، خدا طلبش را بر آورده نسازد و کسیکه ودعه (ودعه: مهره های سفید یا صدف که از دریا استخراج کنند و برای دفع چشم زخم یا دفع شر دیگری بخود می آویزند) و یا چیز دیگری بیاویزد خدا آرامش را از اوبگیرد.
تمیمه: تعویذ و مهره که در رشته کرده و برای دفع چشم بد در گردن اندازند.
و طبق روایتی فرمود: کسیکه مهره ای برای شفا بیاویزد، شرک ورزیده است.
ولابن أبی حاتم عن حذیفه أنه رأى رجلاً فی یده خیطٌ مِنَ الحُمّى فقَطعه، وتلا قوله ﴿وما یُؤمِنُ أکثرُهم با لله إلا وهم مُشرکون﴾.[یوسف106]در روایتی دیگر آمده که حذیفه - رضی الله عنه- متوجه مردی شد که نخی به عنوان «تب بر» بدستش بسته است. حذیفه آن نخ را قطع کرد و این آیه را تلاوت نمود:«اکثر چنین اند که ایمان نمی آورند مگر اینکه شرک می ورزند.
از اینجا بحث، پیرامون اضداد توحید شروع می شود. زیرا برای شناخت چیزی نیاز به دو مساله وجود دارد:1 شناخت حقیقت آن چیز.2 ـ شناخت اضداد آن.
بنابراین شیخ رحمه الله شروع به بیان اضداد توحید نمود. که اضداد گاهی در مقابل اصل توحید قرار می گیرند و آنرا شرک اکبر می نامند و مرتکب آن، مشرک و مرتد به مشار می رود و گاهی در مقابل کمال توحید مطلوب قرار می گیرند که آنرا شرک اصغر می نامند و با ارتکاب آن ضربه ای به پیکر توحید، وارد می شود و آنرا معیوب می سازد و همانطور که می دانیم توحید وقتی کامل می گردد که از هر گونه شرک پاک و منزه باشد.
شیخ رحمه الله نخست صورتهائی از شرک اصغر را به تفصیل بیان خواهد کرد زیرا این نوع شرکها، بیشتر اتفاق می افتد و همینها منجر به شرک اکبر می شوند.فرمود: «باب من الشرک ... » اینجا «مِن» برای تبعیض است یعنی اینها بعضی از اقسام شرک می باشند«لبس الحلقة ...» پوشیدن دست بند و نخ و غیره مانند مهره، آویز و پاره آهن که گاهی می پوشند و گاهی داخل خانه آویزان می کنند و برخی به وسایل نقلیه خود می بندند و یا به گردنکودکان آویزان می کنند, اینها همه از یک قبیل اند.در میان عربها چنین چیزهائی رایج بود و آنها معتقد بودند که این دست بند یا مهره و ... چنین و چنان تأثیری دارد و مفید است. یا برای پیشگیری از بلا و مصیبت بود و یا برای رفع مصیبت وارده. گر چه این چیزها به ظاهر حقیر و غیرخطرناک، معلوم می شوند ولی مگر نمی بینید که این دست بند و مهرة بی ارزش را بجائی رسانیده اند که معتقدند، در مقابل قضا و قدر الله می ایستند و آنها را بر طرف می سازند؟!چرا این چیزها شرک است؟ بخاطر اینکه قلباً به آنها وابسته اند و معتقد اند بنفسه اینها دارای فلان تأثیر می باشند.لازم به نظر می رسد که در اینجا یک قاعده را یادآور بشوم و آن اینکه: نباید هیچ چیزی را سبب و مؤثر چیزی دانست مگر اینکه شرعاً ثابت بشود که این چیز دارای فلان تأثیر است.یا اینکه بوسیلة تجربه ثابت شده باشد که فلان چیز دارای فلان تأثیر است. مانند تأثیر برخی از داروها و یا تأثیر برخی از اسباب ظاهری مانند گرفتن گرما از آتش و سردی از آب و غیره.همچنین باید دانست که شرک اصغر گاهی به شرک اکبر تبدیل می شود و آن در صورتی است که انجام دهندة آن معتقد باشد که این چیزها بنفسه دارای این تأثیر هستند یعنی بسبب بودن آنها را از میان بردارد و خودشان را متصرف بداند که یقیناً این نوع تصور، شرک اکبر است.
در آیه، خداوند به پیامبرش می فرماید: به اینها بگو که از طرفی اعتراف می کنید که الله، یگانه خالق آسمانها و زمین است. پس چرا در عبادت به سوی دیگران روی می آورید؟!این روشِ معمولِ قرآن، است که مشرکان را بوسیلة توحید ربوبیت که قبولش دارند، در مورد توحید الوهیت که قبولش ندارند مؤاخذه می کند. تدعون ( می خوانید) هم شامل دعای عبادت و هم شامل خواستن است. که هر دو حالت بیانگر احوال مشرکان می باشند. و آنچه را که آنها جز الله، می خوانند فراوان اند. برخی، عده ای از پیامبران و انسانهای صالح را می خوانند و برخی فرشتگان را صدا می کنند و عده ای به سوی ستاره و درختان و سنگها و بتها متوجه می شوند.﴿إِنْ أَرَادَنِی اللَّهُ بِضُرٍّ...﴾ با این آیه، خداوند هر نوع ضرر و فایده را از جانب معبودان باطل، منتفی می سازد. پس وقتی اعتقاد کسانی را که بعضی از ضرر و فایده را به برخی از بزرگان نسبت می دادند و می گفتند: چون آنها بندگان خاص خدایند چنین و چنان می کنند، خداوند باطل اعلام کرد، پس حال کسانی که چنین اعتقادی نسبت به دست بند و مهره و نخ و غیره دارند معلوم است. و بخاطر همین است که سلف صالح و علمای توحید از آیات شرک اکبر در جهت بطلان شرک اصغر استفاده می کنند. چونکه منشأ هر دو نوع شرک، یکی می باشد که همان اعتقاد به نفع و ضرر غیر الله است. و آیات فوق، هر نوع ضرر و فایده را از جانب غیر الله باطل می دانند. زیرا احدی قادر نخواهد بود که بدون اجازة الله ضرری برساند یا ضرری را دفع نماید.
در حدیث فوق آمده است که رسول الله -صلی الله علیه وسلم- انگشتری بدست کسی دید. از او پرسید «ما هذه» این چیست؟ آن شخص گفت: این برای علاج بیماری واهنه است. واهنه یعنی ناتوانی جسمی. رسول الله -صلی الله علیه وسلم- به او دستور داد که آنرا از دستش بیرون بیاورد و فرمود: این، بر ناتوانی تو خواهد افزود. یعنی اثر مثبتی نخواهد داشت که هیچ بلکه برایت اثر منفی و ضررهای روحی و روانی خواهد داشت. و ممکن است و سواس و اضطراب بیشتری نصیب تو گردد. البته اکثر کسانی که شرک می ورزند. بجای بهبودی، دچار بیماریهای روحی و روانی بیشتری می شوند. و این حال تمام کسانی است که شرک می ورزند, بجای نفع و سود, دچار ضرر و زیان بیشتری می شوند, گر چه به گمان خودشان فایده و نفع برده اند. سپس رسول الله -صلی الله علیه وسلم- فرمود:«اگر در همین حال بمیری، ابداً به رستگاری نمی رسی.
هدف از رستگاری یا همان رستگاری مطلق است که ورود به بهشت و نجات از دوزخ می باشد. و این در صورتی است که فرد با پوشیدن آن انگشتر، مرتکب شرک اکبر شده باشد. یعنی خود انگشتر را بذاته مؤثر بداند.یا اینکه هدف از نفی، نفی کمال است یعنی کاملاً رستگار نمی شوی، و این در صورتی است که مرتکب شرک اصغر باشد.
چون از سببی استفاده کرده که شرعاً و تقدیراً سبب نبوده است.در حدیث فوق آمده که «هر کس چیزی بیاویزد ...» چیزی که قلبش وابسته به آن باشد و ازآن امید شفا داشته باشد.تیمه» نوعی مهره بود که بخاطر حفاظت از چشم زخم ودیگر ضررها و حسد و غیره به گردن می بستند. رسول الله -صلی الله علیه وسلم- چنین افرادی را بد دعا کرد و فرموده: خداوند آرزوئی را که بخاطر آن چنین کرده اند، بر آورده نسازد.
ودعة نوعی صدف بود که به گردن و بازو، جهت دفع چشم زخم و غیره می بستند. رسول خدا - صلی الله علیه وسلم- فرمود: کسانی که بگمان خود برای آرامش و راحت خویش چنین می کنند، هرگز آرامش و راحت نبینند. برای اینکه این شخص به الله شرک آورده است. و از عمل حذیفه که آن نخ تب را قطع نمود در می یابیم که این کار، از نظر سلف صالح امت، منکری بزرگ تلقی می شده، از اینرو ایشان اقدام به قطع آن نمودند. و این کار حذیفه دلالت بر این دارد که اینمنکر بزرگی است که انکار و قطع آن واجب است.
گذشتگان نیک امت، در مورد تفسیر این آیه ﴿وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ ...﴾ گفته اند یعنی آنها ایمان دارند که الله خالق و رازق و زنده کننده و کشنده است و توحید ربوبیت را قبول دارند اما با این حال در توحید عبادت، شرک می ورزند. پس معلوم شد که توحید ربوبیت به نهائی کافی و نجات دهنده نیست تا اینکه خدا را در عبادت نیز یگانه قرار نداده باشیم.
گر چه این آیه در مورد شرک اکبر است ولی دیدیم که صحابی رسول الله -صلی الله علیه وسلم- از آن برای شرک اصغر استدلال نمود.خلاصه آنچه در این باب بیان شد.
1- سرزنش کسیکه دست بند و نخ و یا چیز دیگری به نیت شفا بپوشد.2ـ اگر آن صحابی بر آن حالت می مرد، رستگار نمی شد. و این دلیل قول معروف اصحاب است که می فرمودند: گناه شرک اصغر بزرگتر از گناهان کبیره است.3ـ آن صحابی معذور بالجهل قرار داده نشد. 4ـ آن حلقه حتی در دنیا برای او جز ضرر، پیامدی دیگر نداشت. زیرا که گفتند: (لاتزیدک إلاوهنا.55ـ انکار شدید بر کسی که چنین کاری کند.6 کسکیه چیزی جهت شفا بیاویزد خداوند او را به همان چیز می سپارد.7ـ کسیکه مهره و یا چیز دیگری را برای حفاظت ازچشم زخم ببندد، شرک ورزیده است.8 نخی که برای تب می بندند نیز از همین قبیل است.9ـ تلاوت آیة ﴿وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ...﴾ توسط حذیفه بیانگر این مطلب است که اصحاب از آیات شرکاکبر، برای شرک اصغر استدلال می کردند.10همچنین آویزان کردن صدف و سنگ ریزه های دریایی، برای حفاظت از چشم زخم ازهمین قبیل می باشد.11اگر کسی دیده شد که یکی از موارد بالا را استفاده کرد، سنت است که بگوئیم. خدا آرزویت را بر آورده نکند و آرامش را از تو بگیرد.
انسان در طول تاریخ برای جواب دادن به سوالات مختلفش به هر ابزاری متوسل می شود که گاهی اوقات این ابزار مطابق چارچوب منطقی و علمی نمی باشد لذا شروع به خرافه سازی میکند لذا در علم شروع به خرافات می کند و چیزهائی می سازد که قابل تصور و قبول منطق و عقل نیم باشد ولیکن جواب گوی برخی سوالات جواب نداده شد در آن حیطه می باشد در دین هم همین طور به خصوص که در مبحث دین مباحث ماوراء طبیعه و شهود و احساس بیشتر حاکم است و زمینه خرافات بیشتر باز می شود و حتی به آنجا می رسد که شروع به نسبت های ناروا به بزرگان دینی می شود و یکی از این بزرگان را بی خودی بزرگ میکنند و آنقدر توسعه اش می دهند و به شرک می انجامد مثلا” در خصوص حضرت علی با وجود همه بزرگواریها و کرامات ایشان افعال و صفاتی برای ایشان قائل می شوند که سر به آسمانها می برد چنان است که بعضی ها به هنگام مدد و یاری غیبی از ایشان طلب کمک و یاری می نمایند یا بزرگانی چون حضرت حسین یا بقیه اولاد پیامبر و یا خود ایشان را تا مقام الوهیت پیش می برند که بیشترین نمود آن در مورد حضرت علی و حضرت حسین و فرزند حسن عسگری اتفاق می افتد جالب آنست که بعضی ها از وجود این بزرگواران برای خود فرق مختلف تشکیل داده و مردمان را در گمراهی قرار داده اند با توکل و مدد خواستن از خداوند رحمان و رحیم امید است بزرگان دین را در جایگاه شامخ خودشان دیده و دیگر شاهد غلو در مورد آنان نباشیم.
در بعضی از فرهنگها شاهد یک امر خارق العاده هستیم و آن نذرهایی است که برخی از مردم علی الخصوص پدر ومادرها می گیرند که نه تنها نمی توان نام نذر را بر آن نهاد بلکه آنرا باید گناه و منبع نشر خرافه و خرافه دانست به طور مثال وقتی زنی حامله است چنین نذر می کند اگر فرزند من پسر شد پس از تولد و بزرگ شدن او را غلام فلان امام و پیرمی کنم و. با این نذر خرافاتی اش فرزند خود را در زندگی مشغول کارها و فعالیتهایی می کند که باعث بدبختی و فلاکت آن فرزند بیچاره می شود یا در هنگام خردسالی فرزندش نذر می کند که وقتی فرزند بزرگ شد به هنگام دامادیش ساز و دهل آورده و به پای مطرب خویش برقصم و یا نذوراتی که به موقع گرفتاری و مصیبت بسته می شود به مانند اینکه پس از خوبی به پای فلان زیارت برده و برای آن امام یا امام زاده قربانی بکنم شایسته است همه ما برای رضای خدا و در پی احکامات الهی نذر ونیاز بگیریم و از درگاه خداوند طلب عفو و بخشش نموده و در راه او نذر ببندیم.
اعتقاد خرافی به اینکه سرفلاکس یا پارچ اگر به سمت کسی باشد احتمال دارد در آینده اگر جایی رفت باعث شده مورد بازخواست قرار گرفته و دعوا و مرافه برایش اتفاق بیفتد پس همیشه در فکر اینست اگر برایش ممکن است روی فلاکس یا پارچ را از طرف خود برگرداند و اگر برایش مقدور نبود جای خویش را عوض کند این موضوع بیشتر در مراسم عمومی اتفاق می افتد آنگاه پذیرایی در مجلسی صورت می گیرد هر لحظه امکان دارد چای , آب و یا شربت آورده شود و طرف هر لحظه در تیرس این اعتقاد خرافی خودش قرار ب گیرد و دائم در تلاش و تکاپوست روی ظرف را چرخانده و یا جایش را عوض کند به صورتیکه دیگران هم متوجه این امر نشوند چرا که مورد سرزنش و استهزاء قرار میگیرد .
سالیان متمادی است که تعداد زیادی از مردم در ایران به هنگام مواجهه با سختی و گرفتاری به جای اینکه روی به خالق خویش نموده و از آن پروردگار غنی و بی نیاز یگانه و بی همتایی که در قدرتش هیچ شریک ندارد مدد و نصرت بخواهند خویش را کوچک شمرده و مقام دعا خواستن و تضرع و نزدیکی به خداوند را از آن عده خاص از خواص به نام سید و آقا و آقازاده می دانند و چنان بر این اعتقاد خرافی خود مصر هستند که کوچکترین ایراد بر آن را مورد سرزنش و نکوهش قرار می دهند و همانند اقوام پیامبران گذشته اعمال و کردار آبا و اجداد خود را پیش می کشند و حاضرند مبالغ هنگفتی را در راه اعتقاد خرافی و زمینی خود فدا کنند و قربانی بگیرند و برایش نذر و نذور ادا کنند در حالیکه خداوند تمامی انسانها را اعم از کوچک و بزرگ , زن و مرد , دارا و ندار , فقیر و غنی , همه و همه را به دعا خواستن از خویش فرا می خواند نماز ودعا و دیگر اعمال عبادی را برای ارتباط مستقیم با خود به دستور و کلام خویش به انسانها عطا نموده تا راه انحراف و واسطه گری را از بین ببرد تا اینکه مردم فقط او را بخواهند و تنها از او مدد بطلبند شایسته است همه انسانها به سوی او رجعت نموده و از توسل و تمسک به این و آن جدا" خودداری نمایند شاید که مورد بخشش و رحمت خالق باری تعالی قرار گیرند بستن هیکل با پارچه های سبز بر دستان و بازوان نشانه ای است از بی احترامی به کلام و آیات قران , پس خدا را فراموش نکرده و بر موضع خود پافشاری نکنیم پول و مال خود را هدر نداده و در راه خدا و خدمت به خلق خدا خرج نموده و آنرا صدقه جاریه خویش بنماییم.
روز شنبه به عنوان اولین روز کاری در ایران و بسیاری از کشورها دنیا بایست اکثر قراردادها , معاملات و دادوستدها معمولا بعد از یک روز اتعطیل انجام بگیرد اما یک اعتقاد خرافی در بین مردم قد علم کرده و آن اینست که نباید در این روز معامله ای صورت گیرد چراکه شنبه روز معامله نیست و احتمال دارد اتفاقهایی در آینده رخ دهد و موجب ضرر و زیان معامله کننده را فراهم آورد و یا در این روز نباید عروسی برگزار شود به خاطر اینکه احتمال دارد در آینده اتفاقی برای عروس و داماد بیفتد و موارد دیگری که عده کثیری از مردم را در انجام امورات روزمره با مشکل مواجه کرده است خیلی ها پول به همدیگر قرض نمی دهند به دکتر و پزشک مراجعه نمی کنند جشن عروسی برگزار نمی کنند به مسافرت نمی روند و ... چرا باید ما فکر کنیم که روز شنبه بازگشت دارد در صورتی که روز ماه و فصل راسم آن ادراکات عقلی انسانها و گردش افلاک است که در طی سالیان و بوجود آمدن برخی ها مشکلات متعدد برای یک یا چندنفر در روز خاص باعث شده با تبلیغ این فکر و اندیشه غلط آنرا در کل جامعه بسط و گسترش دهند و مردمان دیگر هم به تبع فکرغلط یک شخص به خاطر ترس و واهمه از تقدیر خویش از آن فرار کنند هر چند اگر قرار باشد مشکلی یا گرفتاری برای یک شخص بوجود بیاید در روزهای دیگر هفته هم اتفاق می افتد معهذا چون دلیل دیگر فکری خاصی برای آن پیدا نمی کنند مجبور هستند آنرا بپذیرند وگرنه برای تسکین خویش آنرا به جای اینکه به گردن شنبه و چهارشنبه بیاندازند به گردن روزهای دیگری همچون یکشنبه و دوشنبه و ..... جمعه نیز می انداختند حالا بیا درستش کن.
خرافه :
به کلیه باورهای غیرمنطقی که فراتر از علم و عقل و تحت تاثیر عوامل ماوراء الطبیعه و امورات غیبی حوادث و رویدادهایی را پیش بینی و یا شکل داده اند که توحید و یکتاپرستی خداوند را در بین انسانها کمرنگ کرده و موجبات رشد افکار و اندیشه های غیرتوحیدی را فراهم ساخته اند.
خرافات :
به کلیه خرافه های جزیی و کلی اطلاق می شود که در زندگی روزمره انسانها به اشکال مختلف در مسیر توحید و یکتاپرستی قرار گرفته و راه انحراف و تحریف اندیشه های عقلایی و خدایی را باز کرده و زمینه های رشد و ترقی را مسدود میکنند و اغلب آنها ربطی به دین هم ندارند.
آنچه دین می گوید رهنمونهای کلام خدا در آیت او(قرآن و کتب الهی – بدون تحریف) و سیره رسولش میباشد بقیه همه خرافه و خرافات و به قول دین بدعت میباشند. ادراکات شخصی و یا جمعی دون عقل و تدبر و یا تجربه عقلایی در حکم خرافه و خرافه پنداری است.
با ما باشید برای مبارزه با خرافه گرایی درایران به همین خاطر از همه دوستان مبارز موحد خواهشمندیم خرافه هایی را که در منطقه خود مشاهده می کنند از طریق بخش نظرات و یا ایمیل به آدرس antikhorafe@gmail.com با ما در میان بگذارید و هم چنین لینکهای مرتبط را به ما معرفی نمایید.
با تشکر خرافه ستیز